جدول جو
جدول جو

معنی شاخه زاد - جستجوی لغت در جدول جو

شاخه زاد
(اَ دَ / دِ)
جنگل شاخه زاد، جنگلی که با نشاندن شاخه ها کرده باشند. مقابل دانه زاد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانه زاد
تصویر خانه زاد
خدمتکاری که در خانۀ ارباب خود متولد شده، بومی، کنایه از حاصل
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 130 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آن برنج و غلات و مختصر لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان:
چو طوفان کند شاه باد نهیبش
شود دفتر نه فلک جمله ابتر،
محمدقلی (از بهار عجم)
داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
لغت نامه دهخدا
(وَ چِ دَ / دِ)
شاخ ور. با شاخه
لغت نامه دهخدا
(خُعَ / عِ کَ دَ)
روییدن شاخه از تنه درخت، پیراستن. بریدن و قطع کردن شاخه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
زاده از دانه. که از دانه شکافته باشد. که از دانه زاده باشد. که از دانه سر برزده و بیرون جهیده باشد. (جنگل شناسی ساعی ج 1).
- جنگل دانه زاد، جنگل که با کشتن تخم و دانه های درختان پدید کرده باشند، مقابل شانه زاد.
- دانه زاد جور، یا روش برش پناهی، روشی است که چوب جنگلی ناهمسالی را با آن روش برداشت کنند بتدریج جنگلی بدست می آید که دارای یک رشتۀ پیوسته درختان همسال و همشکل خواهد بود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 116).
- دانه زاد کهن، چون درختان جنگل دانه زاد به بیشینۀ رویش خود رسیدند و کهنسال گردیدند جنگل را دانه زاد کهن می نامند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 117).
- دانه زاد نوبار، هنگامیکه درخت دارای شاخه های بزرگ و تنومند شد و باردهی آن آغاز گردید آنرا دانه زاد نوبار می خوانند. در این مرحله دیگر شاخه ها نیفتاده پیوسته پایدار خواهند ماند و درخت از آنچه هست بلندتر نمیشود و فقط بر قطر آن افزوده می شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1ص 117)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آنچه در خانه و خاندانی بوجود آید. آنچه از بیرون تهیه نشود بلکه اصل و نسبش در خاندانی باشد، بومی. متعلق به یک محل: صدوسی تن طاوس نر وماده آورده بود گفتندی که خانه زادند بزمین داور. (تاریخ بیهقی) ، بنده زاد. چاکرزاد. غلام زاد. اولاد بنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
خانه زادند و بندۀ در شاه
خانه داران خاندان ملوک.
خاقانی.
بی فرزندی که خانه زادی دارد
شک نیست که باشدش بجای فرزند.
(آنندراج).
، قدیمی. (آنندراج) :
فغانی زین نظربازی سیه شد نامه ات تا کی
خیالت بر خط نوخیز و خال خانه زاد افتد.
بابا فغانی (از آنندراج).
- غلام خانه زاد، غلامی که والدینش در خانه ارباب او نیز غلامی کرده اند، غلامی که پدر و اجدادش غلامان پدر و اجداد ارباب او بوده اند.
، لقب گونه ای است که چاپلوسان ضمن عریضه هایی که به بزرگان می نویسند بخود میدهند، چون: ’غلام خانه زاد... بعرض میرساند’
لغت نامه دهخدا
فرزند خدمتگزار (نوکر یا کلفت) که در منزل مخدوم (آقا ارباب) متولد شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهزاد
تصویر شاهزاد
فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده، جمع شاهزادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه زاد
تصویر خانه زاد
فرزند خدمتکار که در خانه ارباب به دنیا آمده باشد
فرهنگ فارسی معین
خانه پرور، غلام زاده، بنده زاده، خانه زاده، محرم، خودی
متضاد: غریبه، بنده، غلام، خدمت کار (دیرین)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
متفرّعةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
Forked
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
fourchu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نمک پرورده، چاکر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
bifurcado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
شاخہ دار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
раздвоенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
gegabelt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
роздвоєний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
rozwidlonny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
แยกออก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
শাখাযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
biforcato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
tawi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
çatallı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
分岐した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
מסועף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
分叉的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
bercabang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
शाखायुक्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
vertakt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
bifurcado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شاخه دار
تصویر شاخه دار
갈라진
دیکشنری فارسی به کره ای